دلنوشته ..مناجات اسماعیل بابا با خدا
بنام خدای خوب و مهربانم..خدای كه عشق دو جهان من هستی دراین شب این چند سطر را می نویسم امیدوارم بنده وخوبی برایت باشم...
چی بنویسم وقتی چشمام از هجوم گریه خیسه؟
وقتی هیچ کس نمیتونه گریه هامو بنویسه!
چی بنویسم وقتی قلب من تنها مونده؟
وقتی که به جز سایه کسی پیش من نمونده!
چی بنویسم وقتی فریاد با سکوت فرقی نداره؟
وقتی هیچ کس نمیتونه درد عشق رو بفهمه!
چی بگم وقتی فریاد من پیش خدا جایی نداره؟
وقتی که برای بغضم جز شکستن چاره ای نیست.
اصلا بگو ببینم تا کی باید بنویم و نخونی؟
تا کی می خوای به حرفام اهمیت ندی؟
خدایا کمکم کن
خدایا کمکم کن
خدایا کمکم کن
خدایا کمکم کن
خدایا کمکم کن
خدایا خواهش می کنم کمکم کن
سلام خداجونم
دوباره اومد پیش تو
چون به غیر از تو هیچ کس درکم نمیکنه
چون به غیر از تو کسی اشک های منو درد های منو و غم های منو ندیده
خدایا
درس خوندم اما نتیجه ای ندیدم
خدایا اشکم در آوردن به خاطره اینکه گفتن درس نخوندی
خدایا گفتن برو انصراف بده
خدایا
اشتباه شده باشه
خدایا خواهش می کنم اشتباه شده باشه
خدایا
تو می دونی من همه تلاشم کردم
خدایا کمکم کن
خدایا التماست می کنم
کمکم کن
خواهش می کنم
خدایا
خدایا
خدایا
فقط ازت می خوام اشتباه شده باشه
خدایا کمکم کن
خدایا التماست می کنم
خدایا
خدایا
خدایا
خوش به حال من که عاشق تو هستم
دیگه ارزوی تو دنیا ندارم تا تو هستی کنارم
بخدا دیگه لیلی و مجنون هم به ما حسودیشون میشه
پاشو اسپند دود کن عزیزم
دوست دارم فراوان
بخدا بیشتر از خودم دوست دارم
اا دارستانی مجموعه اشعار و حكایت اسماعیل بابا
تقدیم می كنم به همسرم خوب و مهربانم سارا نیكویی
